زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
چند روزی میشود با بُغض صحبت میکنی روشنای خانهام! کم استـراحت میکنی با همان دستـی که بالا هم نـمیآید دگر روزیِ افلاک را هر صبح قسمت میکنی هم میان کـوچهها و هـم میان شـعـلهها با عـلی جای تمام شهـر بیعـت میکنی بیشتر از خود به فکر روزیِ همسایهای مثل بـارانی و بیمـنت محـبت میکـنی این منم از رو گرفتنهای تو دق میکنم این تویی در خانهات احساس غربت میکنی لاقل مرگ مرا هم از خدای خود بخواه نیمهشب وقتی که با معبود خلوت میکنی اسم این دیگر گدایی نیست وقتی سالهاست بیـشتر از حاجت سائل عـنایت میکنی روز محشر شعلهها وقتی مهیا میشوند مادرانه میرسی ما را شفاعت میکنی |